عبدالبهاء در مکاتیب خود چنین آورده: «...به جناب شكرى افندى، تحيّت محترمانه برسان، بگو مائيم اهل قرآن، مائيم مؤمن به رسول الله (عليه الصلوة و السلام)، مائيم ثابت بر عهد و ﭘيمان. در اين سبيل (راه) جان فدا نمائيم، مائيم مؤمن به جميع انبيا، لا نفرّق بين احد من رسله، زيرا ايمان ما حقيقت است نه مجاز، تحقيقى است نه تقليدى. اگر ظالمان با سيف شاهر بر سر ما هجوم نمايند و بگويند: يا انكار محمّد رسول الله (عليه الصلوة و السلام) نما يا ﮔردنت میزنيم و با اين شمشير قطع میكنيم، در زير شمشير نعره زنيم: اشهد انّ محمّداً رسول الله و انّه الآية الكبرى و الكلمة الجامعة للمعانى الالهيّه و انّه الموهبة الكبرى، قد فصلت بكلّ الصّحف و الزّبر و الألواح روحى له الفدآء...».[2]
حال که بهائیان خود را مسلمان واقعی معرفی میکنند، این پرسش مهم و اساسی پیش میآید که چگونه شما خود را پیروان واقعی پیامبر اسلام معرفی و در عین حال، به احادیث و قرآن نازله بر او، که مدام بر خاتمیت سلسلهی پیامبران تأکید دارند،[3] پایبند نبوده و داعیهدار دینی جدید هستید!؟
خداوند متعال بارها به وسیلهی قرآن نازله بر حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، دین اسلام را دینی کامل معرفی و برانگیخته شدن پیامبری جدید را عملاً منتفی میداند: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا [مائده/3]؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم».
چگونه میشود مؤمن به حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) و به امامان معصوم (علیهم السلام) پس از او بود ولی سخنان ایشان را نادیده گرفت!؟ چرا که ایشان، بارها بر مسألهی ختم سلسلهی پیامبران با بیانهای گوناگون، تأکید کردهاند؛ نظیر قول پیامبر که فرمودند: «مَثَلِی و مَثَلُ الأنبِیاء کَمَثَلِ رَجُل بَنی بُنیاناً فَاحسنه و أجمَله، فَجَعل الناس یَطُوفُونَ بِه یَقُولُونَ ما رَأینا بُنیاناً أحسن مِن هذا إلّا هذه اللبنة، فکُنت أنا تلکَ اللبنة [4]؛ مَثَل من در مقایسه با پیامبران پیشین، همانند مردی است که بنایی بسیار زیبا و جالب بسازد؛ پس مردم گِرد آن بگردند و بگویند: بنایی زیباتر از این نیست جز اینکه جای یک خشت آن خالی است، و من همان خشت آخرینم».
همچنین قول امام صادق (علیه السلام) که فرمودند: «إنَّ اللهَ عَزَّ ذِکرُهُ خَتَمَ بِنَبِیِّکُمُ النَّبیِّینَ فَلا نَبِیَّ بَعَدَهُ أبَداً وَ خَتَمَ بِکِتَابِکُمُ الکُتُبَ فَلا کِتاَبَ بَعَدَهُ أبَداً [5]؛ خداوند با پیامبر شما، پیامبری را به پایان رساند؛ بنابراین، هرگز بعد از او پیامبری نخواهد آمد و با کتاب آسمانی شما، کتابهای آسمانی را پایان داد؛ پس کتابی هرگز بعد از آن نازل نخواهد شد».
کلام آخر؛ چه خوب است که اعضای فرقهی ضالهی بهائی، تکلیف خود با ایمان به دین اسلام روشن کرده و مبنای یک بام و دو هوایی را کنار بگذارند.
پینوشت:
[1]. برگرفته از کانالهای تلگرامی، وابسته به فرقهی ضالّه بهائیت.
[2]. عباس افندی، مکاتیب، (به نقل از کانالهای تلگرامی فرقهی بهائیت)، ج 6، ص 65. ترجمهی متن عربی: شهادت میدهم که حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) رسول خدا و نشانهای بزرگ است. او کلمهای است که تمامی معانی الهی را در بردارد؛ بدرستی که او موهبت بزرگی است که کتابها و زبر و الواح را تفصیل داده؛ روح من فدای او باد.
[3]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به: محمد اسحاق عارفی، کتاب خاتمیت و پرسشهای نو، مشهد، انتشاراتی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1392 ش.
[4]. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 4، صص 1791، 1790؛ به نقل از کتاب: منادیان تاریکی، نوشتهی: سید حسین علی موسویزاده، ص 98.
[5]. شیخ کلینی، الکافی، تهران: موسوعه روایات اسلامیه، چ 2، 1362 ش، ج 1، ص 269، باب فی أن الأئمة بمن یشبهون ممن مضی و کراهیة القول فیهم بالنبوة (نشر: اسلامیه).